ارتباط جمعی و افکار عمومی
گابریل تارد: رای همگانی و قدرت کامل اکثریتهای پارلمانی جز به واسطه کار مداوم و متراکم مطبوعات، این شرط تغییرناپذیر دموکراسی تعدیلگرا امکانپذیر نبوده است.
نمیتوان انکار نمود که رسانهها در افکار عمومی دخالت دارند اما تعیین سهم آنها در این شکلگیری مسئله ایست که ذهن پژوهشگران ارتباط را به خود معطوف داشته و دارای سه دوره متفاوت در مطالعات رسانه است.
- این دوره که مربوط به مطالعات سیاسی بین دو جنگ بر پایه فکر قدرت رسانهها در دستکاری نظر جمعی شکل گرفت به قدرت مسلم رسانهها اختصاص داشت.
- دوره دوم با اثر حداقلی رسانهها که توسط "لازارسفلد وهمکارانش" آغاز شد، با مطالعه اثر رسانهها در طول انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نتیجه گرفت که رسانهها آنقدر هم قدرتمند نیستند البته صحبت در سر رادیو و مطبوعات بود چون هنوز تلویزیون وجود نداشت.
- از سال 1960 تاثیر تلویزیون از نظر پخش افکار و توان تاثیرگذاری این رسانه بر اشخاص، فرضیه تاثیر حداقلی را با تردید مواجه کرد و کم کم از اعتبار انداخت و پژوهشگران به تحلیل اثرات درازمدت پرداختند تا بدانند چگونه رسانهها نفوذ خود را بر آگاهی افراد و به طور کلی بر افکار عمومی اعمال می کنند.
رسانهها در این بین نقشی دوسویه بازی میکنند یعنی در ابتدا تصاویر ذهنی رخدادها و کنشهای سیاسی را به صورت اخبار و تفاسیر ارسال میدارند که به آن نقش گزارشی گویند و دوم اینکه رسانهها با منعکس کردن پاسخهای مردم به برخی پرسشها، نقش نظرسنجی را به خود اختصاص میدهند. اما اغلب اوقات این نقش نه از طریق نظرسنجی رسمی که با مصاحبه با اشخاص کوچه و بازار و انتشار نامههای مردم به صورت رسمی و غیررسمی انجام میگیرد.
